تقسیم مهارتهای زندگی انسانی به چهارگروه کلی.
بطورکلی رفتارانسان مجموعه ای تعامل یافته از عقل و احساس انسان است لذا مهارتهای انسان از دو منبع اساسی ناشی می شود که عبارتند از: مهارت های عاطفی ومهارت های شناختی که مهارتهای عاطفی از احساس انسانی و مهارتهای شناختی از عقل انسان پدیدار می گردد.اما کنترل و مدیریت هردو گروه از مهارتها را فرایندهای مغزی به عهده می گیرد.
منظور ازمهارتهای زندگی عبارت است از توانایی های روانی،اجتماعی برای رفتار انطباقی و موثر که افراد را قادر می سازند تا به طور موثرتری با مقتضیات و چالشهای زندگی روزمره مقابله کند.
مهارتهای فردی([3]) :
- مهارتهایی که صرفا در رابطه با زندگی شخصی فرد ظاهر می شوند و اساس زندگی شخصی اورا بنا می گذارند مانند مهارتهای خود آگاهی وحل مسئله
قضاوت منطقی؛حفظ بهداشت فردی-تصمیم گیری ؛اعتماد به نفس ؛خود بسندگی؛خودپروری
مهارتهای میان فردی([4]):
- این دسته از مهارتها مهارتهای رودررو یا چهره به چهره هستند که حتما فرد با فرد یا افراد دیگری روبرو می شودکه بیشترین تاثیررابرزندگی اودارد و باید بتواند ارتباطات کلامی و غیرکلامی ممکن را در رابطه با انها برقرارکند .مانند (حرکات صورت ؛دستها؛چشمها وحرکات بدنی و یا اینکه با آنها به گفتگو بپردازد .مانند روابط خانوادگی و فامیلی ؛ارتباطهای کلاسی ؛ ارتباطات تیمی و گروهی
-مهارتهای بین فردی یا گروهی([5]):
- مهارتهای بین گروههای دوستان ؛گروههای کاری؛ گروههای رقابتی؛ گروههای تحصیلی؛ احزاب ودسته ها به وجود می آیند و افراد در این گروهها از نوعی مشخصه شناسایی برخوردارمی شوند.نسبت به گروه یا دوستانشوان نوعی سپرحفاظتی ایجاد می کنند و نوعی تعصب ارائه می دهند.در این گروهها ارتباط رودرروزیاد است و ارتباط غیرکلامی کاربردزیادی دارد.اما این گروهها برپایه یک هدف گروهی ایجاد می شوند و تا رسیدن به هدف پایداری خودرا حفظ می کنند وسپس یا از بین می روند ویا تغییر استراتژی می دهند و از نو بازسازی می شوند.
مهارتهای اجتماعی([6]) :
- مهارتهای اجتماعی به رفتارها وارتباطاتی گفته می شود که انسان را به نحوی به جامعه پیوند می دهد یعنی انسان بخشی از جامعه است.
هرمان معتقد است : اراده بشری به سه شکل بروز می کند فردی؛اجتماعی؛کامل خود(هورن هرمان هارل فلسفه تربیت/ترجمه احمد ارام.چ سوم57 ص-78 76)
روان شناسان مهارتهای عاطفی را در مبحث هوش هیجانی و مهارتهای شناختی را در مبحث هوش شناختی تقسیم بند ی کرده اندودرکل به دلیل اینکه این دو گروه مهارت با هم در انسان فعالیت دارند و زندگی انسان نشات گرفته از عملکرد این دو دسته مهارت است به این مهارتها مهارتهای زندگی می گویند وانسان با داشتن این مهارتها قادر است به زندگی خودادامه دهد یعنی کسب مهارتها رفاه و سعادت زندگی انسان را به دنبال دارد. لذا انسان باید بداند که درکجا؛درچه شرایطی؛ با چه توانی ؛ برای کدام هدف؛ می خواهد از مهارتهای خود استفاده کند.پژوهشگران رفتارشناس وجامعه شناس وروان شناس که به رابطه رفتارانسان با کنشهای فردی؛بین فردی؛گروهی و اجتماعی او توجه دارند به شکلهای مختلف مهارت های مورد نیاز زندگی انسان را تقسیم کرده اندوهرکدام بسته به صلاح دید خود درمورد مهارتها سخن گفته اند .آنان با توجه به زندگی انسان در محیط شهرو لزوم آموزشهای شهروندی مبحث رفتارشهروندی رامطرح نموده اند.
این مهارتها هرچقدر از حالت فردی به سمت اجتماعی شدن پیش می روند اهمیت و شمولیت بیشتری پیدا می کنند و حالت عمومی تر و به شکل هنجارهای عمومی نمود پیدا می کنند. این مهارتها خود باعث وحدت جامعه و پیوستگی آن و گسترش هماهنگ جامعه می گردند.اما این بدین معنا نیست که مهارتهای این گروهها در طبقات دیگر کارآیی ندارند بلکه منظوراین است که بیشترین پایگاه را در یک گروه دارند و در گروههای دیگر یا نهادینه شده اند یا نقش کمتری دارند به عنوان مثال مهارت حل مسئله از زندگی فردی شروع می شود ودر مراحل دیگر نهادینه شده است .محقق این گروه از مهارتهارا مهارتهای عمومی می نامد به این صورت که این مهارتها موجب شباهت بیشتر افراد جامعه و وحدت رویه در جامعه می شوند و در همه افرادبا کمی تفاوت تقریبا یکسان هستند بطور مثال مشارکت در جشنها و آیینها یا آشنایی با سنتهای ملی و مذهبی باعث تقویت مهارتهای عمومی ؛ هنجاری ؛ جامعه پذیری افراد است و از پشتوانه ملی برخوردارند
[1] -WHO
[2] -www.aftab.ir
[3]– PERSONAL SKILLS
[4] -INDIVIDUAL SKILL
[5] -INTERGROUP SKILL
[6] Social communications