- تعریف شهر از نظر شهرشناسی
- انگلس و مارکس، شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره میدانند که تقسیم کار اجتماعی، در آنجا صورت گرفتهاست.
- جغرافی دانان، شهر را منظره ای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاهها و بناهایی میدانند که زندگی شهری را امکانپذیر میسازد..
- مرلن شهر را مکان اسکان گروهی انسانها و محل فغالیتهای آنها می داند.
- زیمل شهر را یک مجموعه پویا در نظر میگیرد که افراد در حال کنش متقابل دایمی هستند که پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف باعث حالت “بلازه” یا بی تفاوتی و دلزدگی میشود و فرهنگ یک بعدی رشد میکند و از طرف دیگر همین محیط امکان شکوفایی خلاقیتها را فراهم میسازد. و شهر اجتماع وسیعی است دارای جمعیت متراکم و سازمانهای رسمی فراوان. دورکیم شهر را محل توسعه اطلاعات دریک منطقه اخلاقی می داند .
- ژان رمی می گوید :شهر دارای نظم ؛انسجام فرهنگی همراه نوع آوری و پیشرفت می باشد.
- از نظر اصحاب مکتب شیکاگوازجمله رابرت پارک ؛ارنست برگس؛ورودریک مکنزی شهر همانند یک اندام اجتماعی محل اسکان انسان متمدن است .